حــرفــــــــــــــ هایی با طعم تلخــــــــــــــ
مبهـوت یڪـ شـِڪـست ، مغلوب یڪـ اتِفاق خـُرده هایـَش را باد دارد میبـَرد و او فقـط خاطراتـَش را مُحڪـم بَغل گـِرفته بیـا آخرین شاهڪـارت را بیبین مـُجسمـﮧ اے ساخـتـﮧ اے بـﮧ نـامـ ِ مـَـــــــ ن ...!
من باختم به خود…
باختم به آدم های فرشته نما…
باختم به شاهزاده های شهر قلبهای سنگی…
و حال …
در گوشه اتاقم … تنها… حماقت هایم را میشمارم…
و آرام این جمله زاده میشود:
“سنگ باش تا سنگ سار نشوی…”
نظرات شما عزیزان:
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |